قبسى از غدير (۱) چكيده ديدگاههاى آيت اللّه العظمی سيد صادق شيرازى در باره رخداد غدير
قبسى از غدير (۱)
چكيده ديدگاههاى آيت اللّه العظمی سيد صادق شيرازى در باره رخداد غدير
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين وصلّى الله على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين
:: مقدمه مترجم
جزوه پيش رو چكيده ديدگاههاى جناب آيت اللّه سيد صادق شيرازى در باره رخداد غدير است كه از زاويه اى جديد به آن نگريسته شده است. در نگاه جديد، غدير نه يك حادثه بلكه يك فرهنگ است كه از روز غدير سال دهم هجرى تا به امروز جريان دارد. به باور آيت اللّه شيرازى غدير به سان آئينه تمام نمايى است كه تمام ارزشهاى اخلاقى و سياسى و اجتماعى را در خود بازتاب مى دهد و با روشن ساختن اضلاع و زواياى انديشه و عمل اسلامى راه را بر هرگونه سلطه جويى و رعيت سازى مى بندد. شيرازى نشان مى دهد كه منطق غدير درست در نقطه مقابل حكومت هايى نظير بنى اميه و بنى عباس و ديگر حكومت هاى به ظاهر اسلامى قرار دارد كه به نام اسلام به سركوبى مخالفان سياسى خويش مى پردازند و به بهانه ارتداد حكم به قتل و شكنجه مسلمانان آزادى خواه مى دهند.
او همچنين ثابت مى كند كه ثروت اندوزى و شادخوارىِ كسانى كه به نام اسلام بر مردم حكم مى رانند هيچ نسبتى با اسلام و حكومت اسلامى ندارد و سيره چنين حاكمانى به سيره عثمان ماننده تر است تا على عليه السلام. بر اين اساس ايشان تلويحاً آحاد مسلمانان و به ويژه فرهنگ بانان و مبلغان اسلامى را به خاطر كوتاهى در ترويج فرهنگ غدير مورد انتقاد قرار مى دهد و بر مسئوليت آنان در نشر مفاهيم و آموزه هاى غدير تأكيد مى ورزد.
14 بهمن 81 / 30 ذيقعده 1423
فرج اللّه الهى
بزرگترين عيد خدا
اگر بخواهيم با زبان روايات اسلامى سخن بگوييم بايد روز غدير را بزرگترين عيد خدا بدانيم.
«عن النبى صلى الله عليه و آله وسلم: يوم غدير خمّ افضل اعياد امتى و هو اليوم الذى أمرنى اللّه تعالى ذكره فيه بنصب اخى على بن ابى طالب علماً لأمتى يهتدون به من بعدى و هو اليوم الذى اكمل اللّه فيه الدين و اتّم على امتى فيه النعمة و رضى لهم الاسلام ديناً[1]؛ از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم نقل شده است كه فرمود: روز غدير خم بهترين عيدهاى امت من است. و آن روزى است كه خداوند به من فرمان داد برادرم على بن ابيطالب را به جانشينى خود نصب كنم تا مردم پس از من به وسيله او هدايت شوند. روز غدير روزى است كه خداوند دين را كامل و نعمتش را بر امتم تمام كرد و رضايت داد كه اسلام آيين شان باشد».
«عن عبدالرحمن بن سالم عن ابيه قال سألت ابا عبداللّه عليه السلام هل للمسلمين عيد غير يوم الجمعة والاضحى والفطر؟ قال نعم، اعظمهما حرمة. قلت و اىّ عيد هو جعلت فداك؟ قال اليوم الذي نصب فيه رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم اميرالمؤمنين عليه السلام و قال من كنت مولاه فعليّ مولاه. قلت و ايّ يوم هو؟ قال... يوم ثمانية عشر من ذى الحجّة[2]؛ از امام صادق عليه السلام سؤال شد آيا مسلمانان غير از روز جمعه و فطر و قربان عيد ديگرى ندارند؟ فرمود: عيدى بزرگتر از آن را دارند. پرسيدم كدام است؟ فرمود روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم امير المؤمنين عليه السلام را به ولايت منصوب كرد و فرمود هركه من مولاى او بودم پس از من على مولاى اوست. پرسيدم در چه روزى اين اتفاق افتاد؟ فرمود: ... در روز هيجدهم ذى الحجّه».
روز غدير نه تنها روز امير المؤمنين عليه السلام به شمار مى رود، بلكه روزى است كه به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم تعلق دارد، و اصولا بايد بگويم غدير يوم اللّه و روز خداست. چون خدا و رسول و اميرالمؤمنين باهم اند و از يكديگر جدايى ندارند. خداوند در وصف اين روز فرموده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الاْءِسْلَـمَ دِينا[3]؛ امروز دينتان را كامل، نعمتم را تمام و آيين اسلام را براى شما برگزيدم».
بر طبق اين آيه، اسلام زمانى به كمال خويش رسيد كه فريضه ولايت على عليه السلام اعلام شد.
از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «وكانت الفرائض ينزل منها شى بعد شى، تنزل الفريضة ثم تنزل الفريضة الاخرى و كانت الولاية آخر الفرائض فانزل اللّه عزوجل: اليوم اكملت ... يقول اللّه عز وجل: لا أنزل عليكم بعد هذه الفريضة فريضة، قد اكملت لكم هذه الفرائض[4]؛ احكام و واجبات يكى پس از ديگرى نازل مى شد و ولايت آخرين آنها بود. چون وقتى اين حكم بيان گشت، خداوند آيه اليوم اكملت لكم دينكم... را نازل كرد و بدين وسيله اعلام داشت كه از آن پس فريضه اى را نازل نخواهد كرد».
چون پس از نزول اين آيه و انتصاب اميرالمؤمنين عليه السلام به جانشينى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم، مردم به مقصود خداوند از آيه: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنكُمْ[5]؛ اى گروه مؤمنين؛ از خدا و رسول و اولى الأمر اطاعت كنيد» پى بردند و دانستند كه بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بايد از امير المؤمنين و اولاد طاهرين او عليهم السلام اطاعت كنند.
از امام باقر عليه السلام نيز روايت شده است كه فرمود: «آخر فريضة انزلها اللّه الولاية: اليوم اكلمت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الاسلام ديناً، فلم ينزل من الفرائض شى ءٌ حتى قبض اللّه رسوله صلى الله عليه و آله وسلم[6]؛ فريضه ولايت آخرين فريضه اى بود كه خداوند فرو فرستاد و پس از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم را قبض روح فرمود».
:: غدير و وفور نعمت
يكى از نكته هاى قابل توجه و مهم اين آيه آن است كه خداوند اتمام نعمت خويش بر خلق را مرهون و معلول ولايت معرفى كرده و آن دو را به هم ربط داده است. يعنى همان گونه كه كمال دين با ولايت تحقق يافت، اتمام نعمت او نيز به اعلان ولايت از سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و قبول آن توسط مردم منوط گرديد. و مراد از نعمت، كليه نعمت ها، اعم از ظاهرى و باطنى مانند عدالت و مساوات و اتحاد و برادرى و علم و اخلاق و امنيت روحى و روانى و رفاه و آزادى و امنيت و خلاصه انواع برخوردارى ها مى باشد.
بنا بر اين كسانى كه كوشيده اند نعمت را بر اصل شريعت و ولايت حمل كرده و صرفاً آن را امرى معنوى بدانند، محل تأمل است. زيرا در اين آيه سخن از اصل نعمت نيست، بلكه كلام در «اتمام نعمت» است. در قرآن وقتى سخن از اتمام نعمت به ميان آمده، مراد نعمت هايى است كه در دنيا نصيب انسان مى شود[7].
در نتيجه بايد بگوييم كه ميان ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و برخوردارى از نعمت هاى دنيوى، ارتباط مستقيمى وجود دارد و يكى از شرائط مهمّ و اصلى رسيدن به جامعه اى آزاد و آباد و توأم با عدالت و اخلاق و حاكميت ارزش ها و فضايل معنوى و انسانى، آن است كه ما به آنچه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در روز غدير ابلاغ فرمود، گردن نهيم و ولايت امير المؤمنين عليه السلام را در عمل بپذيريم.
به عبارت ديگر پذيرش ولايت امير المؤمنين عليه السلام اثرى تكوينى دارد و باعث مى شود زمين و آسمان نيز بركات و خيرات خود را بر مردم فرو ببارند.
خداوند مى فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْراةَ وَالاْءِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم[8]؛ اگر مردم به تورات و انجيل ملتزم مى شدند و به آنچه از سوى پروردگارشان نازل گرديده است عمل مى كردند، نعمت از هر سو برآنان باريدن مى گرفت و درهاى آسمان و زمين به رويشان گشوده مى گرديد».
اگر بخواهيم در عبارتى كوتاه، غدير را تعريف كنيم بايد بگوييم: غدير آن است كه تمام اسلام را در دامن و كليه فداكارى ها و تلاش هاى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را در آغوش دارد و سينه اش مخزن احكام و آداب و برنامه هايى است كه از سوى خدا بر پيامبرش نازل گرديده است.
خداوند در اشاره به اين حقيقت مى فرمايد: «يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[9]؛ اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ كن. در غير اين صورت رسالت او را انجام نداده [و مردم را از بركت و يُمن وجود امير المؤمنين عليه السلام محروم ساخته اى]».
غدير بدان جهت كه گنجينه ى فضايل و اخلاق و مكارم و محاسن، و بلكه عين آن است و كليه ى پيشرفتهاى تمدنى و معنوى وام دار آن مى باشد، مهمترين عامل حفظ دين است و انكار آن به معنى انكار كليه مضامين پيشرفته اسلامى مندرج در سرزمين پهناورش مى باشد.
بنابراين هر خطى كه به غدير منتهى نگشته و به آن وصل نباشد، در حكم ردّ اهل بيت عليهم السلام و ردّ رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و ردّ خداوند است.
غدير به معنى واقعى كلمه، همان خط اميرالمؤمنين عليه السلام است كه بر كل تاريخ حكم مى راند و بر تمام بشريت و انسانيت حاكم است.
اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين آيت خدا است و هيچ نشانه ى ديگرى به پاى او نمى رسد. بر اين اساس امام باقر عليه السلام به كسى كه بى امير المؤمنين عليه السلام به دنبال معرفت خدا و اسلام بود فرمود: فليشرّق وليغرّب[10]؛ او اگر شرق و غرب را هم به زير پا بگذارد به مطلوب نمى رسد.
اين از بيچارگى و شوربختى انسان است كه از راهى غير از راه على عليه السلام و آل على عليهم السلام بخواهد به علم و معرفت دست يابد. اين نوع علم و معرفت به فرض هم كه حاصل شود به دليل آن كه فاقد جوهر اخلاقى و روحى بوده و تهى از معنويت و شريعت مى باشد، علم و معرفتى غير مفيد و ناصحيح است.
:: غدير و همدردى با مردم
يكى از خصلت هاى على عليه السلام به ويژه در دوران حكومتش همدردى با مردم بود.
امير المؤمنين عليه السلام براى همدردى با ضعيف ترين مردم چنان بود كه: «قد اكتفى من دنياه بطمريه ومن طعمه بقرصيه[11]؛ از تن پوش دنيا به دو لباس فرسوده و از غذاى آن به دو نان اكتفا كرده بود. نه خشتى بر خشتى گذاشت، نه ساكن قصرى شد و نه سوار اسبى».
او اين همه را به آن علت بر خويش تحميل مى كرد كه احتمال مى داد شايد در دورترين مناطق قلمرو حكومتش افرادى باشند كه حتى يك وعده غذاى سير نيز نخورده اند: «ولعل هناك بالحجاز او اليمامة من لا طمع له فى القرص ولا عهد له بالشبع[12]؛ شايد در مناطق حجاز و يمامه[13] كسانى باشند كه در حسرت قرص نانى به سر مى برند و هيچ وقت سيرى را تجربه نكرده اند».
بر طبق اين فرمايش، على عليه السلام همين كه احتمال مى دهد شايد در دورترين مناطق قلمرو حكومتش گرسنه اى وجود داشته باشد، خود سير نمى خوابد و از خوراك و پوشاك و مسكن و رفاه معمولى و عادى هم پرهيز مى كند.
ايشان با اين روش دو هدف را دنبال مى كرد، اول آن كه مى خواست زمينه هر نوع انتقاد از خود را به عنوان يك حاكم اسلامى از ميان ببرد و بهانه را از دست منتقدانى كه هر نوع فضيلت او را انكار مى كردند بگيرد.
منتقدانى كه حتى تصدّق انگشترىِ او در حال ركوع را انكار كرده اند. با آن كه عموم مفسران عقيده دارند كه آيه: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ[14]؛ ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند: همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند» در شأن على عليه السلام نازل شده و او تنها مصداق منحصر به فرد آن است.
و دوم آنكه حكام را نسبت به مسئوليت خطيرى كه در قبال رنج و گرسنگى مردمِ تحت حكومت خويش دارند آگاه سازد و ضرورت عدالت ورزى و همدردى با آنان و تلاش براى تأمين رفاه و راحتشان را گوشزد نمايد[15].
در سيره على عليه السلام همين كه احتمال وجود گرسنگانى در دورترين مناطق كشور باشد، مسئوليت آور است و حاكم را ملزم مى سازد كه زندگى شخصى خويش را در سطح زندگى آنان تنظيم كرده و در غمشان شريك گردد.
اينجاست كه اهميت غدير بيش از پيش رخ مى نمايد و ارزش ها و آموزه هاى عالى و بلند آن روز به روز آشكارتر مى شود. ارزش هايى كه تضمين كننده تعادل روحى و عقلى و مادى و معنوى براى جوامع و افراد انسانى است و سعادت فرد و جمع و حاكم و محكوم را به دنبال مى آورد.
ادامه دارد..........