مقاله فضایل حضرت زینب سلام الله علیها (قسمت اول)
دنیا به تعبیری مکان کمال جویی و کمال یابی است.هر کس می تواند در مسیری که خدا تعیین نموده و انبیاء الهی و اهل بیت عصمت و طهارت رفته اند، گام بردارد و کم و بیش به اهداف و کما لاتی برسد که اولیاء رسیده اند.
آیات فراوانی در قرآن مجید و احادیث اهل بیت (ع) حاکی از ان است که عدالت الهی ایجاب میکند هر کس، به هر اندازه و مقیاس با شناخت و معرفت در راه عبودیت عرفانی و عملی گام بردارد و به طاعت و عبادت واقعی آفریدگار بپردازد، به همان نسبت الطاف و تفضلات الهی شامل او می گردد و وجود ش در جهان هستی موثر خواهد بود.
در تاریخ زندگی سلمان فارسی می خوانیم که وی در اثر معاشرت نزدیک با اهل بیت و سلوک عملی و عرفانی به جایی رسید که جهان آفرینش به طور نسبی در تسخیر او قرار گرفت!او بدانجا رسید که توانست همچون سرور و مو لایش امیرالمومنین با عالم غیب در ارتباط باشد و با ملک سخن گوید و از نظر روحی و معنوی ان چنان رشد کرد که در مرتب بالای ایمان و یقین قرار گرفت، تا جایی که علی(ع) درباره او فرمود:(سلمان کسی است که خمیره او از طینت ماست؛و روحش نزدیک به روح ماست ،خداوند دل او را از علوم اول و آخر، ظاهر و باطن و نهان و آشکار برخوردار کرده است.)
حضرت امام باقر(ع) در این زمینه می فرمایند:(سوگند به خدا ما مدرک و سندی برای برائت از اتش جهنم در دست نداریم و با خدا نیز قوم و خویشی نداریم، به نفع خود نیز از او حجتی نگرفته ایم. ما تنها با عبادت و بندگی به خدا نزدیک می شویم.)
با این مقدمه به این نتیجه می رسیم که نه تنها زینب که وارث همه فضائل و مناقب اهل بیت بود با عبادت و عرفان خود دنیا را مبهوت کرد، بلکه همه رهروان راه انبیا و اولیا می توانند به فضائل اخلاقی و سجایای انسانی دست یابند.
زینب ستاره درخشانی بود که در آسمان علم و تقوی و عمل طلوع کرد.او گوهر گرانبهایی بود که تمام فضائل انسانی را درون خود جای داد و چنان شایستگی از خود نشان داد که محرم راز الهی شد.و توانست ودایع امامت را به خود اختصاص دهد،و بیان کننده حرام و حلال،و مرجع علمی و دینی برای شیعیان جهان گردد.
امام حسین در وداع آخر،امانات الهی را به او سپرد.حتی حمایت از امام معصوم-حضرت سجاد(ع) را به او سفارش کرد.در مدت کسالت آن حضرت،زینب نقش رهبری و هدایت مر دم را بر عهده گرفت. او همچون ماه،نور ولایت را از پنج خورشید درخشان معصوم کسب کرد وبا آن جهان را روشن ساخت.
یکی از شیعیان عصر غیبت احمد بن ابراهیم می گوید:
در سال دویست و شصت و دو، خدمت «حکیمه دختر امام جواد(ع)، رسیدم از پشت پرده،با وی سخن گفتم و چون از ائمه پرسیدم از اول تا آخرین آنان،حضرت مهدی(عج) را نام برد...
گفتم:فعلا رهبر مردم کیست؟ جواب داد:«مادر امام عسکری(ع)»
گفتم:آیا پیروی از زن جایز است؟!گفت:این کار به پیروی از امام حسین است که در ظاهر خواهرش زینب را جانشین خود قرار داد و با این کار،هم جان امام سجاد حفظ شد،وهم از طریق وی او امر امام سجاد(ع) به اجرا آمد.
مرحوم مامقاتی از علمای متاُخر شیعه می فرماید:« امام سجاد به حضرت زینب در بیان احکام و بخشی از مسایل ولایت نیابت خاصه داده بود1.»
ولايت مداري
قرآن بدون هيچ قيد و شرطي در كنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پيامبر صلي الله عليه وآله و صاحبان امر، يعني، ائمه اطهارعليهم السلام مىدهد.« اطيعواالله واطيعواالرسول واولي الامرمنكم» (14)؛ «از خداوند و رسول و اولي الامر اطاعت كنيد.»
زينب عليهاالسلام كه حضور هفت معصوم (15) را درك كرده، در تمامي ابعاد
1.علی اکبر،بابازاده، سیمای زینب کبری(س)،تهران،1381،ص63_61
ولايت مداري (معرفت امام، تسليم بي چون و چرا بودن، معرفي و شناساندن ولايت، فداكاري در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده كرده بود كه چگونه مادرش خود را سپر بلاي امام خويش قرار داد و خطاب به ولي خود گفت:« روحي لروحك الفداء ونفسي لنفسك الوقاء (16)؛[ي ابالحسن] روحم فداي روح تو و جانم سپر بلاي جان تو باد.» و سرانجام جان خويش را در راه حمايت از علي عليه السلام فدا نمود و شهيده راه ولايت گرديد. زينب عليهاالسلام به خوبي درس ولايت مداري را از مادر فرا گرفت و آن را به زيبايي در كربلا به عرصه ظهور رساند.
از يك سو در جهت معرفي و شناساندن ولايت، از طريق نفي اتهامات و يادآوري حقوق فراموش شده اهل بيت تلاش كرد. از جمله در خطبه شهر كوفه فرمود:« واني ترحضون قتل سليل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسيد شباب اهل الجنة (17)؛ لكه ننگ كشتن فرزند آخرين پيامبر و سرچشمه رسالت و آقاي جوانان بهشت را چگونه خواهيد شست؟»
و همچنين در مجلس ابن زياد (18)، شهر شام، و مجلس يزيد، ولايت و امامت را به خوبي معرفي نمود.
از سوي ديگر سر تا پا تسليم امامت بود؛ چه در دوران امام حسين عليه السلام و چه در دوران امام سجاد عليه السلام حتي در لحظهي كه خيمه گاه را آتش زدند، يعني در آغاز امامت امام سجاد عليه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض كرد:اي يادگار گذشتگان ... خيمهها را آتش زدند ما چه كنيم؟ فرمود:«عليكن بالفرار؛ فرار كنيد.» (19)
از اين مهمتر در چند مورد، زينب عليهاالسلام از جان امام سجاد عليه السلام دفاع كرد و تا پي جان از او حمايت نمود.
الف- در روز عاشورا؛ هنگامي كه امام حسين عليه السلام
ب-براي اتمام حجت، درخواست ياري نمود، فرزند بيمارش امام زين العابدين عليه السلام روانه ميدان شد. زينب با سرعت حركت كرد تا او را از رفتن به ميدان نبرد باز دارد، امام حسين عليه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او كشته شود نسل پيامبر در روي زمين قطع مىگردد. (20)
ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خيمهها شمر تصميم گرفت امام سجاد عليه السلام را به شهادت برساند، ولي زينب عليهاالسلام فرياد زد: تا من زنده هستم نمىگذارم جان زين العابدين در خطر افتد. اگر مىخواهيد او را بكشيد، اول مرا بكشيد، دشمن با ديدن اين وضع، از قتل امام عليه السلام صرف نظر كرد.
ج- زماني كه ابن زياد فرمان قتل امام سجاد عليه السلام را صادر كرد، زينب عليهاالسلام آن حضرت را در آغوش كشيد و با خشم فرياد زد:ا ي پسر زياد! خون ريزي بس است. دست از كشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلني معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم كرد؛ اگر مىخواهي او را بكشي مرا نيز با او بكش.»
ابن زياد به زينب نگريست و گفت: شگفتا از اين پيوند خويشاوندي، كه دوست دارد من او را با علي بن الحسين بكشم. او را واگذاريد.
البته ابن زياد كوچكتر از آن است كه بفهمد اين حمايت فقط به خاطر خويشاوندي نيست، بلكه به خاطر دفاع از ولايت و امامت است. اگر فقط مساله فاميلي و خويشاوندي بود، بايد زينب عليهاالسلام جان فرزندان خويش را حفظ و آنها را به ميدان جنگ اعزام نمىكرد.
روحيه بخشي
در مسافرتها و نيز در حوادث تلخ، آن چه بيش از هر چيز بري انسان لازم است، روحيه و دلگرمي است. اگر انسان بري انجام كارهاي مهم و حساس روحيه نداشته باشد، آن كار با موفقيت انجام نشده و به نتيجه نخواهد رسيد و چه بسا با شكست نيز مواجه شود. يكي از بارزترين اوصاف زينب عليهاالسلام روحيه بخشي اوست. او بعد از شهادت مادر، روحيه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن عليه السلام نقش مهمي را براي تسلي بازماندگان ايفا كرد. پس از شهادت امام حسين عليه السلام و در طول دوران اسارت، اين صفت نيكوي زينب بيشتر ظهور كرد. او پيوسته ياور غمديدگان و پناه اسيران بود، از گودي قتلگاه تا كوچههي تنگ و تاريك كوفه، از مجلس ابن زياد تا ستمكده يزيد، در همه جا فرشته نجات اسرا بود.
او حتي تسلي بخش دل امام سجاد عليه السلام بود، آن جا كه مىگفت:«لا يجزعنك ما تري، فوالله ان ذلك لعهد من رسول الله الي جدك وابيك وعمك (22)؛ [اي پسر برادر!] آن چه مىبيني (شهادت پدر) تو را بي تاب نسازد. به خدا سوگند! اين عهد رسول خدا با جد، پدر و عمويت است.»
علم و آگاهی زینب(س)
اساس و زیر بنای اسلام با علم و دانش در کنار توحید آغاز شده، و آموزش آن بر تمام زنان و مردان واجب شده است، فلسفه بعثت انبیا از جمله رسول گرامی اسلام بر مبنای تعلیم و تعلم استوار گردیده است.
زینب تربیت شده آغوش«وحی»،همچون مادر معصومش فاطمه زهرا(ع) مرجع فکری و علمی برای بانوان و جهان تشیع شد.
زینب جلسات آموزشی و تفسیر قرآن داشت که زنان و مردان جداگانه از آن برخوردار می شدند، حرام و حلال را می آموختند و از علوم غیبی که مخصوص خاندان اهل بیت عصمت بود،بهره ها می جستند.صدها روایت اعتقادی و اخلاقی از آن بانوی بزرگوار نقل کرده اند که نمونه بارز آن خطبه پر محتوای حضرت فاطمه زهرا(ع) در دفاع از ولایت علی(ع)،موضوع فدک و تبین رسالت پیامبر و استیضاح خلیفه که زینب پنج ساله آن را به دقت به دیگران انتقال داد و دانشمندان بزرگ اسلام همچون«عبدالله بن عباس» شاگرد پر افتخار امیرالمومنین و مفسر بزرگ قرآن،آن را از حضرت زینب(ع) نقل نموده است.
بيان سخنان و خطبههاي عالمانه و همراه با استدالال به آيات قرآن کريم، در کربلا، بازار کوفه، و مجلس عبيدالله زياد، و دربار «يزيد» از سوي زينب عليهاالسلام هر يک شاهد گويايي بر توانايي علمي و دانش آن بزرگوار است.
اضافه بر اين، زينب مقام بيان روايت و حديث را، که از ويژگيهاي افراد آگاه و بلند مرتبه است، دارا بوده، و گواه ديگر مقام علمي اوست. مينويسند آن بانوي بزرگوار، راوي حديث از مادر خود فاطمه زهرا سلام الله عليها بوده و از «اسما بنت عميس» حديث روايت کرده است، چنانکه محمد بن عمرو، عطاء بن سايب، فاطمه بنت حسين عليهماالسلام، جابر بن عبدالله انصاري و عباد عامري هم، از زينب نقل حديث کردهاند. (1)
از جمله احاديثي هم که از حضرت زينب عليهاالسلام روايت شده، حديث «امايمن» است که در باره مصائبي است که به اهل بيت عليهم السلام وارد خواهد شد.(2) داستان بيمار شدن اميرالمومنين، بيان ماجراي «فدک» براي عبدالله بن عباس، داستان نزول سفره آسماني براي مادر خود فاطمه عليهاالسلام، حديث حرام بودن صدقه بر اهلبيت عليهم السلام، سرگذشت ولادت امام حسين عليهالسلام و داستان دعا و شب زندهداري فاطمه زهرا عليهاالسلام را نيز از احاديث روايت شده، از جانب زينب، ميتوان نام برد.(3)
مجلس درس و تفسير قرآن، گواه ديگري بر مقام علمي زينب عليهاالسلام است، در اين باره تاريخ گواهي ميدهد که: يک سال از مدت اقامت علي عليه السلام و خاندانش در کوفه ميگذشت که گروهي از بانوان خردمند و بزرگوار کوفه، شوهران خود را به حضور علي عليه السلام فرستادند و پيغام دادند: ما شنيدهايم، زينب نيز مانند مادر بزرگوار خود حضرت فاطمه عليهاالسلام، داراي قدرت علم و دانش فراواني است، اگر اجازه دهيد و موافقت کنيد، براي بهرهبرداري از خرمن علم و دانش او، به حضور وي مشرف شويم، که امام و زينب عليهاالسلام با اين درخواست موافقت کردند، و زنهاي کوفه در محفل درس و تفسير قرآن زينب عليهاالسلام شرکت ميجستند.(4)
حضرت زينالعابدين عليه السلام، امام زمان زينب عليهاالسلام به هنگامي که آن بانوي بزرگ، خطبه پرمحتوا و آتشيني را در «بازار کوفه» ايراد مينمايد، در مورد تاييد مقام علمي زينب عليهاالسلام ميفرمايد:
«انت بحمدالله، عالمة غير معلّمة، و فهمّة غير مفهّمّة؛ الحمدالله، تو دانشمند بدون معلم، و خردمند بدون استاد و آموزگار ميباشي!
غير از اين جهات، حضرت زينالعابدين عليه السلام، امام زمان زينب عليهاالسلام به هنگامي که آن بانوي بزرگ، خطبه پرمحتوا و آتشيني را در «بازار کوفه» ايراد مينمايد، در مورد تاييد مقام علمي زينب عليهاالسلام ميفرمايد:
«انت بحمدالله، عالمة غير معلّمة، و فهمّة غير مفهّمّة (5)؛ الحمدالله، تو دانشمند بدون معلم، و خردمند بدون استاد و آموزگار ميباشي!
آري، زينب عليهاالسلام مانند افراد عادي، کلاس و مکتب اصطلاحي را نديده، و از استاد و آموزگاري که افراد معمولي جامعه را به تعليم و تربيت وا ميدارند استفاده نکرده است، بلکه چند سال اوائل کودکي خود را در کنار «معلم بزرگ بشريت» حضرت محمد صلي الله عليه و آله و مادر دانشمند و بزرگوار خود ميزيسته است و دهها سال با پدر و برادران والامقام خود زندگي کرده و با قرآن و معارف دين، انس و الفت داشته است و در عين حال جنگ ها، درگيريها و حوادث تلخ و شيرين زمان پدر و برادران خود را از نزديک مينگريسته است، و به هر حال، تمام عمر خويش را در معاشرت و همراهي با بزرگترين دانشمندان جهان بشريت سپري نموده است، و فهم دانايي، علم و توانايي، و شيوه خطابه و سخنراني را از آنان آموخته است.
البته اين علم و دانايي عرفي زينب عليهاالسلام است، اما آنطور که در سيره آن بزرگوار مطالعه ميکنيم، وي با اسرار و پيشگويي از آينده هم ارتباط داشته است، و چنانکه خواهيم ديد، ميتوانسته است برخي از حوادث آينده را هم پيشبيني کند!
اما بايد توجه داشت، اين رشته از علوم يک نوع الهام و آگاهي فوقالعاده است که، اولاً، اولياء الهي و مومنين وارسته ظرفيت آگاهي و دانايي آن را دارند، و ثانياً، چنين علمي در «کتاب و دفتر» و نزد هر گونه استاد و معلمي يافت نميشود، بلکه اين علم و دانايي فوقالعاده، از عنايات و افاضات خاص خداوند است و نصيب بندگان خاص پروردگار ميگردد!
«فاضل دربندي» مينويسد: زينب عليهاالسلام آگاهي به وقايع و حوادث آينده را، از پدر بزرگوار خود فرا گرفته بود، همانطور که برخي از اصحاب پيغمبر صلي الله عليه و آله مانند: سلمان و ابوذر، و بعضي از ياران امام علي عليه السلام مثل: رشيد هجري و ميثم تمّار، به اينگونه اسرار آگاه بودند!(6)
راز دست يافتن به مقام والاي علمي و اسرار و داناييهاي حضرت زينب عليهاالسلام علاوه بر آموزش از پدر، امداد الهي است، و در جنبه مقام علمي زينب عليهاالسلام هم اضافه بر توانايي براي ايراد خطابهها، نکته ظريف و اساسي، آگاهي او به تصميمگيريها و موضعگيريهاي بجا، در مناسبتهاي لازم است، که خوب ميداند کجا بايد نرم سخن گفت، و در کجا بايد بر آشفت و حماسه آفريد، در کجا بايد گريه کرد و اشک ريخت؟ و چه وقتي بايد عقل و منطق را به کار گرفت و ديگران را به اشک و گريه واداشت...!
درباره راز رسيدن به اينگونه مقام علمي، پيامبر اسلام فرموده است:
«يا اباذر! ما زهّد عبد في الدّنيا الّا اَنبَتَ الله الحکمّة في قلبه، وانطقّ بها لسانه»(7) ؛ اي ابوذر! هر بندهاي در دنيا شيوه زهد پيشگي و پارسايي را پيش گيرد، خداوند جوانه درخت علم و حکمت را در قلب او ميروياند، و ميوه آن را به صورت نطق و سخن، در زبان او به جريان ميآورد.
چه شخص زهد پيشهتر و پارساتر را نيرومندتر از زينب عليهاالسلام ميتوان سراغ داشت که، دهها سال از عمر خود را، به صورت هجرتها و مبارزهها و آوارگيها در کنار پدر، مادر و برادران، با محروميت از مزاياي دنيا و زندگي سپري نموده، و براي اداي رسالت الهي خويش، تلخي و سختي همه نوع رنجي را بر خود هموار نموده است؟!
راز دست يافتن به مقام والاي علمي و اسرار و داناييهاي حضرت زينب عليهاالسلام علاوه بر آموزش از پدر، امداد الهي است، و در جنبه مقام علمي زينب عليهاالسلام هم اضافه بر توانايي براي ايراد خطابهها، نکته ظريف و اساسي، آگاهي او به تصميمگيريها و موضعگيريهاي بجا، در مناسبتهاي لازم است، که خوب ميداند کجا بايد نرم سخن گفت، و در کجا بايد بر آشفت و حماسه آفريد، در کجا بايد گريه کرد و اشک ريخت؟ و چه وقتي بايد عقل و منطق را به کار گرفت و ديگران را به اشک و گريه واداشت...!
در اين جا از باب اين که " فضل آن است که دشمن آن را گواهي کند"؛ سخن دشمن اهلبيت عليهمالسلام؛ يزيد را، آنگاه که در «مسجد جامع شام» از او ميخواستند موافقت کند، امام زينالعابدين عليهالسلام در حالي که اسير و بيمار بود، خطابه بخواند، و او زيربار نميرفت. يزيد، در پاسخ به اصرار جمعيت حاضر در «مسجد جامع» براي خطبه خواندن امام سجاد عليه السلام، درباره وي و خاندان پيامبر گفته است:
"انّ هولاء ورثوا العم و الفّصاحة، و ذقُّوا العلم ذقّاً "(8)؛ افراد اين خاندان، علم و دانش، و فصاحت و سليس زباني را از اجداد خود به ارث برده، و اصولاً علم و دانش را همراه با شير از سينه مادران خود مکيدهاند!
پينوشتها:
1- اعلام النساء في عالمي العرب و الاسلام، ج 2، ص 92/ اعلام النساء المومنات، ص 380.
2- کامل الزيارات، ص 262/ بحارالانوار، ج 45، ص 183.
3- رياحين الشريعه، ج 3، ص 72.
4- رياحين الشريعه، ج 3، ص 75.
5- سفينةالبحار، ج 1، ص 558.
6- رياحين الشريعه، ج 3، ص 56.
7- بحارالانوار، ج 74، ص 80.
8- مقتل الحسين، ص 453/ نفسالمهموم، ص 261. منبع: کتاب زينب(س) قهرمان، دختر علي(ع)، احمد صادقي اردستاني، با دخل و تصرف
ادامه دارد ................