۴متن ادبی ویژه ولادت حضرت زینب (س)
متن ادبی((گل دامان علی علیهالسلام ))
بانو، آمدی و بوی کربلا از تو برخاست.
ناطقه تو، رشادت را با حکمت درآمیخته بود تا صبورترین زن تاریخ را بیافریند.
گلی را که علی در دامان خود بپروراند، جز این انتظاری نیست و غنچهای که از شاخه فاطمه علیهاالسلام سر میزند، عطر کرامات خود را اینچنین، در فضای عشق میپراکند. میرویی و دست تو، روزی مرهم کاروان خستهای میشود که ستارههای مسیرش را از آسمان تو چیدهاند و شانههای تو، تنهای تنها، بار صبوری را بر دوش خواهد کشید.
هممسیر با حسین علیهالسلام
خوشآمدی، بانوی خوشکلام نینوا ماه شبهای تاریک سوختن و ساختن، درآ
«درآ که در دل خسته توان درآید باز *** بیا که در تنمرده روان درآید باز»
حقیقت این است که مسیر تو، مسیر حسین علیهالسلام بود و در دوراهی کربلا، از ریشه علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام ، دو شاخه گل رویید؛ گل حسین علیهالسلام را، با خون خودش سرخ کردند و تو را با داغ حسین علیهالسلام ؛ تا عطر دلانگیز نجابت و شهامت تو، بوی کربلا را همه جا پخش کند. تو، شمشیر بُرنده حسین علیهالسلام بودی که پس از پر کشیدنش، رو کرد.
زینت زنان عالم
تو نه تنها زینت پدر، بلکه زینت تمام بانوان عالمی. از هر طرف برای وصف تو وارد میشوم، به کربلا میرسم. دشت نینوا، قلهای بود تا تمامی بلندای تو را نشان دهد، که بانوی مسلمان، غنچه لای گلبرگ پیچیده پردهنشین نیست؛ بلکه میتواند قوت استدلال و سخنوری را در مصاف با شمشیرها، رویارو کند. میتواند زورآوریِ بازوان صبر و تقوا را به رخ مصیبت بکشد. زن، میتواند به اوج برسد و حتی زینب علیهاالسلام باشد!
بهار تولدت مبارک
زینب تو، پرستار مجروحترین لحظات هجوم درد بودی؛ آنجا که - خود - آزار دهندهترین شکنجه روح را متحمل میشدی. وسعت علم تو، حلم تو را تحتالشعاع قرار میداد. تو را گاه، خلاصه حسن علیهالسلام و گاه، تفسیر حسین علیهالسلام میبینم و حقیقت این است که بهار، زیباترین پایان برای هجوم زمستان است، بهارت مبارک
رزیتا نعمتی
-------------------------------------------------------------------
متن ادبی (( بهار در بهار ))
عطر آسمانی فرشتگان در فضا منتشر است. آسمان، ستاره باران عشق است.
شب، لبریز از جرعههای ناب مناجات، سرود بیقراری را در دستافشانی عرش و فرش میسراید.
زمین، سوره آفرینش معرفت وایمان را در روح زمان تلاوت میکند و تبسم شادمانه ماه، زمین و آسمان را آیه آیه نور کرده است. نبض ثانیهها بیقراری میکند و ساعت مضطرب زمان نفسش به شماره افتاده است. صدای هلهله فرشتگان و زمزمه عرشیان و ترانه زلال اذان، شهر را پر کرده است و شراره اشتیاق در کوچههای مهتابی مدینه زبانه میکشد.
مدینه، بهار در بهار است و لبریز شوق انتظار و غرق تمنای دیدار.
همه در انتظار تولد خورشید و طلوع با شکوه صبح و خنده طلایی آفتابند و بیتابانه، لحظه تولد بانوی صبر و عشق را به شوق نشستهاند.
فاطمه علیهاالسلام در حالی که در آغوش سحرگاه، برسجاده عشق، ترانه نیایش و حمد میسراید، عطر حضور خدا را در قنوت نمازش، نفس میکشد و لحظههای چشمانتظاری را با طراوت مناجات و اشک، سپری میکند.
لحظه موعود، فرا میرسد و غنچه قداست علی و زهرا علیهاالسلام به شکوفه مینشیند. دردی خوش که وجود نازنین بانوی آب و آفتاب را دربرگرفته است، با شهد شیرین گریه هدیهای الهی تسکین مییابد و فصل سبز زندگی اسوه صبر و نجابت در گهواره سبز زمین، با بهار خندهاش آغاز میشود. شوقی در رگهای خاک میدود و خندهای بر لبهای تاریخ شکوفا میشود.
نوری پیچیده در حریر سبز نجابت و عصمت، دست به دست آسمانیان، میچرخد و وقتی پلک میگشاید، بزم شادمانه ملایک به اوج میرسد.
خانه زهرا و علی علیهماالسلام ، فانوسباران اشک شادی میشود.
پیامبر خدا شادمان است. پیامآور عشق محمدی، در گوش طفل، اذان و در قلبش ترانه محبت زمزمه میکند. پیکی آسمانی، نام او را از عرش میآورد و او «زینب» میشود؛ نخستین سراینده غزل صبر و بردباری، زینت و مونس تنهایی پدر و سنگ صبور غربت زهرا، همنوا با مظلومیت حسن و خطبهخوان رشادت حسین و شهامت عباس؛ همدم لحظههای بیکسی و مرهم زخمهای دلواپسی کبوتران پر وبال شکسته کربلا. زینب است و بانوی همیشه نجیب تاریخ. مقدمش گل باران!
منیره ماشاءاللهی
-----------------------------------------------------------------------
متن ادبی((روز میلاد صبر ))
امروز، روز میلاد زیبایی صبر است؛ روز تولد ستارگان پایداری در آسمان دلِ دختر علی علیهالسلام .
زینب علیهاالسلام ، زیبایی را صبورانه تفسیر میکند. کافی است چندی در دیدگان دختر امیر علیهالسلام بنشینم؛ آنوقت، طوماری از دردهای جانکاه و جوانیکُش، از برابرمان رد میشود و کارنامهای از رنج اما با تزیین به رنگ و صبغه خدایی، بر ما گشوده میشود.
زینب؛ از جنس پروانههای شمع ولایت بود
پروانهها را دیدهاید که چه ظریف و سبک، بال میزنند و چه بیپروا و کودکانه به هر سو میدوند؟ زینب، دختر زهرا، از جنس پروانههای شمع ولایت بود. وقتی پنج ساله بود، با عروج روحِ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، تا عرش رفت و برگشت.
شاید روز رفتن پدربزرگ، اولین روزهای زینب بود که به سرزمین شگفتِ مصایب، گام میگشود.
ایام میرفت و روزها به سَحَر میرسید و دختر پایداری و نشانه خستگیناپذیری، به مقام مقاومتهای بزرگ و بزرگتر، نزدیک میشد.
خدا خواسته بود که نردبان تعالی زینب از پلههای دشواری و محنت ساخته شود تا او را به آن آخرین رتبه و آن واپسین مرتبه واصل کند.
در گوش زینبِ کمسال، خروش خطابههای فاطمه علیهاالسلام چهها میکرد؟ فقط خدا میداند و زینب. دخترِ شکوهِ امواجِ توفانی، همه عزت را آموخته بود؛ از درسهای مکتب علی تا بستر شکوههای پرشکوهِ مادر در زمانه سایه - مردها، جز مردانگی ندید.
زینب، تلألؤ صبر و سکوت است، اما حرف تکلیف و روشنگری و غیرتِ تبارِ نبوی و ولایی که به میان آید، خطبههای فصیح و بلیغ میخواند و صاعقه میافکند.
امروز، روز میلاد ناموارهِ برتریهاست؛ روز میلاد مادرِ همه پروانههایی است که عشق به شمع ولایت و پاسداری از حصارهای دیانت، بیتابشان کرده است.
در کنار نام زینب، نام شکوهمند زن مسلمان و بیدار است که سوسو میزند.
زادروزش مبارک باد!
مصطفی پورنجاتی
-------------------------------------------------------------
متن ادبی : بانوی سربلند
هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.
زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن میراند، چنانکه قلبها را بیدار میکند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.
آرى،زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پردهنشین خانه وحی است، پرورده غیرتهاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بیمانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد میکند، چنانکه به قدرت قرآن، جانهای بیوجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگهامان تزریق کرد.[۱]
آرى، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.
حمیده طرقى
اشارات :: تیر ۱۳۸۸ - شماره ۱۲۲
موسسه جهانی سیطین