زینب سلام الله علیها بانوی کربلا
زینب سلام الله علیها بانوی کربلا
برجستهترين زن عاشورا، زينب كبرى عليهاالسلام است كه در وجود او، دو ويژگى بزرگ تربيتى شكل گرفته، يكى به عنوان انسانى تربيتيافته، عميق، دانشمند و متهور و ديگرى به عنوان زن نمونه و سرمشق . ويژگى دوم شخصيتی ایشان متاثر از ويژگى نخست است . آنچه در واقعه عاشورا و پس از آن مىبينيم، ظهور نوع زندگى ايشان از كودكى، سالهاى جوانى و تجربههاى ايشان در كوره حوادث سالهاى پس از رحلت پيامبر است.زينب (عليهاالسلام) كمى بيش از پنجاه سال زندگى كرد و عمرى سرشار از بحرانىترين فرازهاى تاريخ اسلام را پشتسر گذاشت كه در آنها حضورى جدى و سربلند داشت . او در ششمين سال هجرت پيامبر (صلىالله عليه و اله) به دنيا آمد . پس از تولد او، پيامبر او را بوسيدند و صورت بر صورتش نهادند و اشك از چشمان مباركشان جارى گرديد . سؤال كردند: يا رسولالله (صلىالله عليه و اله) سبب اين گريه چيست؟ فرمودند: «جبرئيل به من خبر داده كه اين دختر شريك حسين است .» [1]
در پنجسالگى (سال يازدهم هجرى) شاهد رحلت پر غصه پيامبر است . در همان سال، مادر را نيز از دست مىدهد . در سن رشد (12 يا 13 سالگى) با عبدالله ابن جعفر ابن ابيطالب ازدواج مىكند . [2] از وى داراى چهار يا پنج فرزند مىگردد . در سن سى و چهار سالگى (40 هجرى) شهادت پدر را مىبيند . چهل و چهار ساله است (49 هجرى) كه شهادت برادرش امام حسن ( عليه السلام) رخ مىدهد و در پنجاه و پنجسالگى (61 هجرى)، شاهد حماسه پرشكوه برادرانش، امام حسين و عباس (عليهماالسلام) و ديگر خاندانش (فرزندان، برادر زادگان، عموزادگان و . .). و ديگر ياوران برادرش مىباشد . و او پيامآور اين حادثه عظيم انسانى است . در سال 62 هجرى نيز مشهور است كه به ديار حق، به جمع ياران و خانواده خويش مىپيوندد; در مدينه، دمشق و يا قاهره؟ !
در دوران پرتلاطم و پر تعصب و پر بدعت و سياه، در امتداد كودتاى سقيفه، با امويان و همسويان ايشان، زينب (عليهاالسلام) و ديگر زنان خاندان رسول اكرم (صلىالله عليه واله)، به عنوان زنان الگو و نمونه حاضرند و سرمشق و معيارى هستند . براى شناخت دين و آيين و سازندگى و مديريت . زينب همگام با مادر، پدر و برادران و خواهر و فرزندان، در اين ميان حضورى انسانساز و جامعهساز دارد .
زينب (عليهاالسلام) خواهر حسين (عليهالسلام) است . خواهرى كه در تربيت، انديشه، احساس، سلوك، رفتار، انگيزش و مناسبات اجتماعيش هم افق با برادر گام مىزند . بزرگ مىشود و براى برادر، مادرى مىكند . زينب و حسن و حسين و عباس ( عليهم السلام)، انسان آرمانى و نمونه را نشان مىدهند . در اندرون تاريخ، از رحلت رسول خدا تا فرجام عاشورا، حماسهاى عظيم با زينب و ديگر زنان نينوا، رخ مىنمايد . بايد اين را دريافت كه زن در هر برههاى از تاريخ، مىتواند اين گونه زندگى كند و راهبر خويش و خلق تا خدا باشد . و زينب با عاشورا، مجال حضورى جاودان در تاريخ، تا قيامت را مىيابد .
جلوههاى حضور ايشان به حكايت تاريخ فراوان است . به عنوان نمونه، در روز يازدهم محرم، وقتى حضرت زينب (عليهاالسلام) كنار جسد برادر آمد، توقف كرد و دستبه دعا برداشت و گفت: «اللهم تقبل منا قليل القربان» ; [3] خداوندا! اين قربانى كوچك را از ما بپذير . و آنگاه خم شد و بدن پارهپاره برادر را در آغوش گرفت و حلقوم بريده برادر را بوسيد و گفت: «يا اخى! لو خيرت بين الرحيل و المقام عندك لاخترت المقام عندك و لو ان السباع تاكل من لحمى» ; [4] برادرم! اگر مرا بين سكونت در كنار تو در كربلا و بين رفتن به سوى مدينه مخير مىكردند، ماندن در كنار تو را بر مىگزيدم; گرچه درندگان بيابان گوشتبدنم را بخورند .
عاطفه به برادر، همراهى او و از آن فاخرتر، انتخاب و همراهى راه پرفراز و نشيب برادر كه اكنون بىبرادران، تنها و خسته و داغدار بايد آن را با همه سنگينى و وسعتش، بردوشهاى مجروح و از غم برادر شكستهاش، تا نهايتببرد، نمونهاى ديگر است .
يا در حادثهاى ديگر كه عبيدالله بن زياد براى آوردن علىبن الحسين ( عليه السلام) جايزهاى معين كرده بود، چون او را يافتند و نزد وى بردند، از او پرسيد: «نامت چيست؟» گفت: «علىبن الحسين» . گفت: «مگر خدا علىبن الحسين را نكشت؟» امام (عليهالسلام) فرمود: «برادرى داشتم، او راعلى مىگفتند . مردم او را كشتند» . پسر زياد گفت: «نه، خدا او را كشت» . امام سجاد (عليهالسلام) پاسخ او را مىدهد . پسر زياد تحقير مىشود و فرياد مىزند: «او را بكشيد!» زينب خود را در ميان مىاندازد، برادرزادهها را در پناه مىگيرد و بر ابن زياد بانگ برمىآورد: «آنچه از خون ما ريختى، براى تو بس است . اگر مىخواهى او را بكشى، مرا هم بايد با او بكشى» . [5]
با عاشورا درمىيابيم كه چگونه زن الگو در پيچيدهترين صحنهها و عرصههاى معادلات و مناسبات اجتماعى مىتواند حاضر باشد، حضورى انسانساز و جامعهساز; و نه با رويكردى انفعالى، بلكه زن عاشورا پاسدار صلابت انسانى و زنانگى خويش است و تربيت مىكند و مديريت مىورزد .
راست است كه گل وجود آدمى خاك فقر است كه با اشك آميختهاند و در كوره رنج پختهاند . زينب كبرى گنجينهدار عالم رنج است . او را چنين بشناس! او محمل گرانبارترين رنجهايى است كه در اين آيه مباركه نهفته: «ولقد خلقنا الانسان فى كبد .» [6] او وارث بيتالاحزان فاطمه است و بيت الاحزان قبله رنج آدمى است . [7]
پی نوشت ها :
[1] شيخ ذبيحالله محلاتى، رياحين الشريعه، در ترجمه بانوان دانشمند شيعه، دارالكتب اسلاميه، تهران، 1368، ج3، ص33 .
[2] ابن العماد حنبلى، شذرات الذهب فى اخبار من ذهب، (بيروت، داراحياء التراث العربى، به تا)، ج 1 و 2، ص 29و30 .
[3] مقتل مقرم، ص 307 .
[4] معالى السبطين، ج2، ص55 .
[5] انساب الاشراف، ج3، ص207 .
[6] سوره بلد، آيه 4 .
منبع: http://shiastudies.com/f