شعر درباره حضرت زینب(س) وعاشورا و اسارت
گویا نصیب قافله دیگر اسارت است
دارد زمان آمدنت دیر میشود
دارد سکوت دشت نفسگیر میشود
سقا؛ رجز بخوان که نلرزد دل حرم!
دارد صدای هلهله تکثیر میشود
یک سو فتاد مشک و به یک سو دو دست تو
دارد وفا به مهلکه تصویر میشود
برخیز عمو؛ اگر تو نباشی کنار ما
هر ناکسی به غارتمان شیر میشود
گویا نصیب قافله دیگر اسارت است
ورنه نگاه عمه چه تعبیر میشود؟!
بعد از تو، زندگی همه اندوه و حسرت است
بی تو صدای آب چه دلگیر میشود!
بابا شکسته شد کمرش پیش پیکرت
روزش بدون روی تو شبگیر میشود
میدانم از چه بود که نیزهنشین شدی
با رسم کوفیان ز تو تقدیر میشود!
راه دراز شام و تماشای روی تو
وای از دل رقیه؛ به ره، پیر میشود…!
شاعر:محمدرضا سرشار منتقد ادبی و داستاننویس
+ نوشته شده در دوشنبه چهارم آذر ۱۳۹۲ ساعت 6:41 توسط
|